داشتم با نرم افزارهای تازه رسیده کشتی میگرفتم که دیدم ای دل غافل، ویندوزم بالا نمیآد. یکی تو سر خودم میزدم یکی تو سر لب تاپ. این لب تاپ گازوئیلی ما که هنوز قسطهاش تموم نشده، اینطوری دست آدم رو میزاره تو پوست گردو! شبها کابوس ورم و تروجان می دیدم. نفس نفس زنون از خواب بلند شدم. روشنش می کردم. سی دی ویندوز رو میذاشتم توش. ایندفعه، ساعت سه نصف شبه! صدای تیک تیک صفحه کلید تو تاریکی و خاموشی شب طنین اندازه! صدا از جایی درنمی آد. صدای خر غلت زدن همسایهام از دیواری که قطر زیادی نداره اینطرف به خوبی شنیده می شه سکوتم را پاره میکنه. بنده خدا اینبار موقع خر غلت زدن، با دیوار اتاق خوابش شاخ به شاخ شده و منتظر یکی بیاد سوا شون کنه از جا بلند میشم. میرم سراغ سماور برقی می زنم تو برق به انتظار آب جوش برای یه لیوان چای داغ. دیدی چی شد؟ سیگار ندارم
یه شورشی
در انتظار آب جوش
یه شورشی
در انتظار آب جوش